شما خوبین و خوبی رو ...
دارین یاد منم میدین...
شما خوبین و خوبی رو ...
دارین یاد منم میدین...
بخنـــد
ببخــش
بدی ها را فرامـوش کـــن
نگران نباش
اندوهت را به برگ های پاییزی بسپار
و در جاده زندگی زیر گامهایت خردشان کن
آنگاه شنیدن صدای خرد شدن غم هایت چه لذتی دارد
آســـان نــیســـت
اما ممکن است...
راز یک زندگی زیبا این است
که امروز با خدا گام برداری
و برای فردا به او اعتماد داشته باشی ...
زندگی مانند یک مرکز خرید بزرگ است ...
کافیست سبدی برای خواسته هایت برداری و بروی به دنبالشان
بدانی زندگی برایت فراهم است؛ هرچه که بخواهی می توانی از قفسه ها برداری ...
...مهم نیست قفل ها ...
مهم اینه که کلیدها دست خداست...
اَللّـهُمَّ نَبِّهْنى فیهِ لِبَرَکاتِ اَسْحارِهِ وَنَوِّرْ فیهِ قَلْبى بِضیآءِ اَنْوارِهِ
وَخُذْ بِکُلِّ اَعْضآئى اِلى اتِّباعِ اثارِهِ بِنُورِکَ یا مُنَوِّرَ قُلـُوبِ الْعارِفینَ
خداوندا مرا در این روز برای برکات سحرها بیدار ومتنبه ساز
ودلم را به روشنی انوار سحر منوّر گردان
و تمام اعضاء وجوارهم را برای آثار وبرکات این روز مسخّر فرما
به حق نور جمال خود ای روشنی بخش دلها ی عارفان .
خدایا نماز عشق بر پا کردم ، استجابت کردنش از تو
شب و روزم به درگاهت دعا کردم ، قبول طاعتش از تو
خدایا دیوانه گشتم چو مجنونت ، لیلی گشتنش از تو
ببارد قطرهای اشک از چشمان دلم ، دریا کردنش از تو
روی دیوار دلم
چه کسی بود نوشت
پارک کردن ممنوع!
من دلی دارم اندازه دریا جاری
نفسی دارم چون برگ گل یاس سپید
درد دل وابکن و پیش بیا
که درون دل من مهر تورم دارد
کنج دیوار دلم
دکه ای دارد دل
مملو از روزنه ایمان است
و
پر از عطر اقاقی هاییست
که تو
از کلبه سرسبز بهارم چیدی
در هوای دل من
بوی عطر، مریم، و، زنبق، و یاس
پیچیده
روبرو کلبه قلبم پیداست
درد دل وابکنی
قفل دل بگشایی
نفسی از ته دل چاق کنی
کوله بار سفری برداری
وبیایی برویم
برویم تا ته با هم بودن
تا خدا
تا بهشت
تو بگو...
با من می آیی؟
دعایت می کنم من در میان ربنای سبز دستانم
دعایم کن سر سجاده سبزت،میان بغض چشمانت
گمانم هم دعای من بگیرد هم دعای تو
دعایم کن...
خدا پر داد تا پرواز باشد
گلویی داد تا آواز باشد
خدا می خواست باغ آسمان ها
به روی ما همیشه باز باشد
----
تقدیم به پر پروازم...
کسی به خدا گفت:
اگر سرنوشت مرا تو نوشتی، پس چرا آرزو کنم؟
خدا گفت: شاید نوشته باشم هرچه آرزو کند...
تعداد صفحات : 10