loading...
دو کبوتر....
همراه ابدی بازدید : 10 دوشنبه 07 مرداد 1392 نظرات (0)

 

 

 

خدايا...

نميدونم چه امتحانيه...

فقط ميدونم زندگي كردن با اين امتحان ها خيلي سخته...

فقط ميخوام بپرسم چند تا سوال ديگه مونده...؟

 

آخه من تا حالا جواب همه سوالاي زندگيم رو فقط با دو كلمه پر كردم:

توكل به خدا

 

با توكل به خدا تمام مشكلات و سختي ها گذشت

تمام مشكلاتي كه روزي سخت ترين  كنكور زندگي بود

مشكلاتي كه نه ساعت ها ، نه روزها ، نه ماه ها ، بلكه سال ها ادامه داشت

و من با چشماني باراني به تنها اميدم يعني " تو " چشم دوخته بودم

و حالا ميفهمم كه فقط همان جواب من درست بود "‌توكل به خدا "

 

حالا با قلبي كه از عشق به تو سرشار است

با چشمي كه فقط  به درگاه تو مينگرد

چشم اميد به رحمتت دوخته ام

ميترسم...

ميترسم گامي بردارم كه تو نپسندي...

از اين امتحان ها ميترسم

از اينكه از تو فاصله بگيرم ميترسم

 

كمكم كن....

 

حالا كسي رو سر راهم قرار دادي كه تمام حرفهاي منو درك ميكنه

خدايا نميدونم ...

يعني اينم امتحانه؟

دارم يه دنياي ديگه رو با تو تجربه ميكنم

خدايا كمك كن راه مون ، اعتقادات مون، حرفهامون، اصلا لحظه به لحظه زندگي مون به تو ختم بشه

 

خدايا ميشه سرنوشت مارو به هم گره بزني

با دست هاي خودت...

 

خدايا ميشه سنگ هايي كه توي مسيرمون هست رو برداري؟

آخه خيلي سنگينه...

تا وقتي دوطرفه باشه سنگ ها برداشته نميشن

حتما بايد قدرت مون هم سه طرفه باشه

همونطور كه علاقه مون هم سه طرفه ست

 

خدايا هيچ چيزي خارج از اراده تو اتفاق نميفته

پس اگه اراده كني تمام اين سنگ هاي بزرگ كه توي مسير ما هستن نابود ميشن

خيلي ميترسم

" خدايا كمك مون كن "

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    --

    آمار سایت
  • کل مطالب : 97
  • کل نظرات : 39
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 26
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 14
  • بازدید ماه : 14
  • بازدید سال : 24
  • بازدید کلی : 3,549
  • کدهای اختصاصی